#fumble



English

  Edit on Github

    • (sports) dropping the ball
    • Pos: noun
    • feel about uncertainly or blindly
    • Pos: verb
    • make one's way clumsily or blindly
    • Pos: verb
    • handle clumsily
    • Pos: verb
    • make a mess of, destroy or ruin
    • Pos: verb
    • drop or juggle or fail to play cleanly a grounder
    • Pos: verb

Source:

Contributors:

loading ...

فارسی

  Edit on Github

    • از کف دادن اتفاقى توپ
    • اشتباه کردن در کنترل توپ
    • گوى لاکراس به زمين افتاده
    • از دست دادن گوى( لاکراس)
    • کورکورانه جلورفتن
    • اشتباه کردن
    • لکنت زبان پيدا کردن
    • من من کردن
    • (درفوتبال)توپ را از دست دادن
    • سنبل کردن
    • کورمالى
    • اشتباه

Source:

Contributors:

loading ...