#surveillance



English

  Edit on Github

    • close observation of a person or group (usually by the police)
    • Pos: noun

Source:

Contributors:

loading ...

فارسی

  Edit on Github

    • تجسس
    • بررسى کردن
    • زير نظر داشتن
    • کاوش کردن
    • جستجو کردن
    • پايش( نظارت)
    • نظارت
    • مراقبت
    • پاييدن
    • مبصرى

Source:

Contributors:

loading ...